September 26, 2016

۷۴: رویش خرمن گندم!

هوا سرد شده. باران بند می آید اما هوا همچنان سرد است. برگ های درختان زرد می شوند می ریزند، شکوفه می زنند، ولی هوا همچنان […]
August 8, 2016

۷۳: خواب های ناخوش

بازوان قدرمند،توانمند ولی مغز های تهی… تهی را میشود فهمید. قابل درک است. به آسانی همان بازوان نیرومند. اما مغز های پر را چه؟ چه کسی […]
May 28, 2016

۷۲: و خداوند صفر را آفرید!

گرد و غبار را بتکان. یک سکوت و هزاران جمله ، یک گوش شنوا و هزاران زبان وراج! حرف نمی زنند، خاک می پاشند به سر […]
December 28, 2015

۷۱: فرق ما…

سوختگی . سوزش . شب. ما گردیم میگردیم. صبح تا شب. بی تفاوت. میگذریم. بی تفاوت. آرزو می کنیم. هدف ها را تعریف می کنیم . […]
November 19, 2015

۷۰: اینجا یک نفر هست که ادعای خوشبختی می‌کند!

خوشبختی یعنی پنیر نصفه مانده ته یخچال را با حلوا‌شکری عوض بکنی.خوشبختی یعنی باران پاییزی را به عطر شکوفه های بهاری ترجیح بدهی.خوشبختی یعنی اگر راه […]
November 11, 2015

۶۹: نجاری که چوب نداشت.

دری به تخته خورد، دو دست خلق شد. دستی برای نوازش، دستی برای شفا ، دستی برای ستم‌کردن، دستی برای یاری دادن، دستی برای چنگ‌زدن به […]
October 25, 2015

۶۸: دانای کل

شب که سکوت ندارد. ما به آن سکوت می‌دهیم. با رویاهایمان یا کابوس‌هایمان. مرز بین روشنایی یا تاریکی. تللؤ باریکه ی نوری از میان شاخه های […]
October 22, 2015

۶۷: بزرگِ کوچک

فکر می کنم . آخ که فکر کردن چه حالی دارد! گاهی سفید است، گاهی سیاه گاهی خاکستری. مثل نقاشی که رنگی جدید خلق می کند، […]
October 22, 2015

۶۶: خاک‌برداری

این رخنه را دوست دارم. این ورطه ی خیال . این جدالی بین من و خود  . این تنگ نگری دیگران  که در تُنگ خود غرق […]