meghraz

برای ما که تو شمال زندگی می کنیم به معنای واقعی کلمه «دست کوتاه و خرما بر نخیله»

الان که همه خوابین یه قیچی بیداره داره سیاهی شبو تیکه تیکه میکنه

وقتی رستگاری در شاوشانگ رو فیلم متوسطی میبینی، یعنی این حقو داری که روی این جامعه برینی!

روزنه های امید سوراخ شدند. بهتر بگویم گشاد شدند! تنها مانده ام میان این حفره ها. اسیر شدم در تلی از سلول های امیدواری. من ساخته […]

اشتیاق برای شاد بودن، شاد زیستن، شاد کردن و شاد مردن! شاد مردن؟! آیا کسی می تواند ادعا کند که شاد میمیرد. آیا یک انسان مرده […]

این لباس پوشیدنی نیست. این فکر کردنی نیست. این اشتیاق داشتنی نیست. این تکاپو این اضطراب این صدای درونم که مرا به ترساندن تشویق می کند […]

آواز تنهاییست. گنجشگک سحر خیز را می گویم. برای من می خواند. جفتش را گم کرده و برای یک هم درد  می خواند. شاید مثل من […]

روز عشق…! ۳۶۴ روز می گذرد و ناگهان روز عشق!! ۳۶۴ روز شبیه هم و ناگهان پسوند عشق! ۳۶۴ روز به هم دیگر می خندند، با […]

اگر آغازی وجود داشت در تاس نهان بود. برای من ۱ و ۲  و برای او جفت شیش.بازی همیشه ساده بود. وقتی دل ها برای اوست. […]