WATCH LAST VIDEO
BLOG
September 3, 2017
صورتک بزن ، نه یکی ، نه دو تا بلکه هزاران، شاید درد بودنت درمان شد، شاید عروسک گردانی به تو دل بست، شاید تقلای زنده […]
August 17, 2017
سه خدا بود ، سه درخت بود و سه پرنده، بی نشان از همه جا از همه کس، خدای اول یک درخت و یک پرنده برگزید، […]
August 2, 2017
سالیان سال بگذرد تا نهالی ریشه بدواند، در دل زمین، زمینی که معبد گناهکاران است، و خدایی که تنها نظاره گر است، و آسمانی که هر […]
July 23, 2017
انسان سرآمد همه ی پوچی هاست، تاوان گناهی نابخشودنی که گناهکارش همچنان به او امید دارد، به پوچی دلبسته است، به نیستی چشم دوخته تا هستی […]
June 28, 2017
به راهبه ها حسودیم می شود، به انسان هایی که عشق برایشان ممنوع است، به فراق بالی که آرزویش را دارم، تخمی را میکاری، آبش میدهی،درخت […]
June 26, 2017
چشمان صد گوسفند نظارهگر اوست، چوپانی که تشنه بود ، کمی آب حیات خورد، و به راهش ادامه داد. صد گوسفند هم پشت سرش، سگی در […]