فکر می کنم . آخ که فکر کردن چه حالی دارد! گاهی سفید است، گاهی سیاه گاهی خاکستری. مثل نقاشی که رنگی جدید خلق می کند، فکری جدید خلق می کنم. از قلم شروع می شود با کاغذ ادامه پیدا می کند و در مغزم تمام می شود.
مثلا… به عاشقان همنسلم فکر می کنم. عشق های خندهدار. میروم دو خط از میلان کوندرا میخوانم و خوشحال و خندان از اینکه در یک زمان دیگر و یک مکان دیگر بزرگانی هستند که مثل من فکر می کنند.سر بر بالین میگذارم، شاید در رویاهایم مثل آنها بزرگ شوم!