Uncategorized

July 23, 2017

۹۲: کارهایت را نیمه تمام نگذار!

انسان سرآمد همه ی پوچی هاست، تاوان گناهی نابخشودنی که گناهکارش همچنان به او امید دارد، به پوچی دلبسته است، به نیستی چشم دوخته تا هستی […]
June 28, 2017

۹۱: کتاب مقدس را از بر باش!

به راهبه ها حسودیم می شود، به انسان هایی که عشق برایشان ممنوع است، به فراق بالی که آرزویش را دارم، تخمی را میکاری، آبش میدهی،درخت […]
June 26, 2017

۹۰: کمی رویا ببین!

چشمان صد گوسفند نظاره‌گر اوست، چوپانی که تشنه بود ، کمی آب حیات خورد، و به راهش ادامه داد. صد گوسفند هم پشت سرش، سگی در […]
June 25, 2017

۸۹: من از جنس تو نیستم.

آرام‌گاه انسانها ، تنها ویژگی که ندارد آرامش است، انسان زاده ی جنگ و نزاع است، میدان جنگی به وسعت یک تخت! پس آرامش سنخیتی با […]
June 24, 2017

۸۸: پس تو چرا اینقدر بزرگی؟!

دست کوتاهی به سمت کتابی رفت، مغز کوچکی جمله های ساده ی کتاب را خواند، و سرانجام آغاز شد آنچه باید آغاز می شد. قلم کوچکی […]
June 17, 2017

۸۷: ای کاش بباریم

ایستاده ام، در غباری که پای رفتن ندارد، غباری که غلیظ تر از من است، در من حل نمی شود، غباری که من و تو را […]
June 11, 2017

۸۶: تو خدای منی!!

پنجره ی اتاقم هر شب از صدای سنگ ریزی به صدا درمی‌آید، میروم در پنجره، سنگ بزرگی را می بینیم که علامت نزدن بود، هر بار […]
June 9, 2017

۸۵: به هیچ دل‌خوش کنندگانیم…

آرامش واژه ای کذایی در یک دنیای بی سر و ته است، آرامش تلقینی از توهمات مغزهای بی اعتنایی است که اسیر منیت هستند، آرامش را […]
May 30, 2017

۸۴ : تضاد پیش پا افتاده

سفید و سیاه ، تاریکی و روشنایی، همه اینا پس لرزه های دنیای پر از تضاد است، دنیایی که جبهه بندی می کند، یک طرف را […]